سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در هم بر هم 2

اما نمیشد... یکشنبه 87/5/20 ساعت 9:31 صبح

                                             

گفتی بمان! می خواستم ، اما نمی شد!
گفتی بخوان! بغض گلویم وا نمی شد!
گفتم که می ترسم من از
، سِحر نگاهت
گفتی نترس ای خوب من
، اما نمی شد!
می خواستم ناگفته هایم را بگویم
یا بغض می آمد سراغم یا نمی شد!
گفتی که تا فردا خداحافظ
، ولی آه
آن شب نمی دانم چرا فردا نمی شد
...

نوشته شده توسط: مجید حبیب اللهی


خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 
 Atom 



:: کل بازدیدها ::
4161


:: بازدیدهای امروز ::
4


:: بازدیدهای دیروز ::
0



:: درباره من ::

در هم بر هم 2

مجید حبیب اللهی
لحظات خوشی را برای شما در درهم برهم2آرزومندم

:: لینک به وبلاگ ::

در هم بر هم 2


:: خبرنامه ::